سلام مامانم سلام دردونه ام اومدم بگم تو هفته ی هفت هستی و خیلی دلم میخواد طنین زیبای قلبت رو بشنوم اما دکتر گفته نوزدهم بیا خیلی دوست دارم قدو بالای نیم وجبی ت رو ببینم اسم تو رو روی قلبم نوشتم عزیزم ...
سلام مامانم معذرت میخوام که چند وقتی نبودم مشغول بودم حسابی قول میدم من بعد هر روز برات مطلب بذارم راستی دردونه ی من یادم رفت بگم 17 ام مرداد ماه سال 93 متوجه شدم که هستی باش بمون برای من و پدرت ...
سلام قربونت برم ماه سوم از خواستنمون گذشت و شما نیومدی امروز با بابایی تصمیم گرفتیم بریم دکتر و با کمک دکتر و لطف خدا به جای اینکه تنها بیای خواهر برادری با هم بیاید حالا باید از این به بعد به خرید جفت فکر کنم خدا جوووووونممممممممممممممم دوتا نینی بذار تو دلم ...
عشقم دیروز زنگ زده بودم خونه مامان جون که دایی محمد گوشیو به زور گرفت و گفت که برای اینکه بچه پسر بشه هندوانه بخور.... خخخخخ خیلی خنده ام گرفت بود گفتم چرا پسر گفت برای اینکه من میخواااامممم دوستت دارم نفسم
سلام عشقم مامانی مریض شده سرما خوردم اساسی!! دیروز بابایی منو برد دکتر داخلی.... آقای دکتر که مسن هم بود با لهجه ی شیرین اصفهانیش وقتی فشارمو گرفت با تعجب گفت بارداری؟!! منم با تردید جواب دادم اگه باشم هفته ی چهارمم،،، دکتر گفت ای داد بیداد یعنی دارو بی دارو.... خخخخخ گفت لطفا هندوانه بخور... خلاصه مامانی من امیدوارم حدس آقای دکتر درست باشه... از دیروز خوشحالم و منتظرم زودی جمعه بشه مامانی جونم بیا و آروم در گوشم بگو هستی...
سلامممممممممممممممممممممممم عشقممممممممم امروز دایی حامد زنگ زد به گوشیم آهنگ گذاشته بود " خودت میدونی که من چقدر دوست دارم، خاطرتو میخوام جونمو میذارم، خودت میدونی دلم واسه تو میمیره، هر جایی که باشم سراغتو میگیره........" بعد قطع شد و اس داد این آهنگ برای تو نبود!!!! برای خواهرزاده ام بود!!!!! من---> شما ---> داییت---> قربونت برم زود بیا بغل مامان ...
مامانی کم کم داری میای پیشم چرا کم کم میای عزیز مامان شاید میخوای سورپرایزمون کنییییییییییییییییی اما با این وچود عاشقتیم منو بابائی بازم بهمون علائمتو نشون بده آذین جونم از خدا میخوام فرزندی سالم و صالح برای دل مهربونت بهت بده ...