زندگی شیرینمزندگی شیرینم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

فرزندم بی صبرانه منتظرتم

عشق پرطرفدار مامان و باباش

عشقممممممممممممممم نمیدونستم انقدر طرفدار داری امروز مامان بزرگ و دایی حامد اومده بودن پیشم دایی حامد انقدر حرص میخورد همش میگفت بلند نشو دراز بکش مامان بزرگ میگه اگه دختر شدی اسمت رو بذاریم هستی  انقدر که هی میگیم هستش نیستش قربونت برم عاششششششششششششقتممممممممممممم   ...
5 خرداد 1393

بمون

سلااااام عشقممم نااااز داره مامان، هستی مامان؟! اگه هستی محکم دل مامانو بگیر خب؟! منم این بیرون حواسم بهت هست... بابا امروز آبمیوه و خامه و کلی تشکیلات واسه صبحونه فراهم کرده، هم برای شما هم برای من. تازه دستور داده از جا بلند نشم. ببین چقدر دوستت داریم، پس شما هم بمون برای ما..
5 خرداد 1393