زندگی شیرینمزندگی شیرینم، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

فرزندم بی صبرانه منتظرتم

بدون عنوان

سلام قربونت برم وای که خسته شدم تا الان همش برات خرید میکردم  تقریبا تموم شده مامانی، دخملم ، دیگه یواش یواش میخوام اتاقت رو بچینم از دو هفته دیگه شروع میکنم خیلی کار دارم  شما هم که شیطون تر شدی همش احساس میکنم ناراحت میشی کار میکنم فدات بشم خیلی دوستت دارم ...
9 دی 1393

دیدمت بالاخره

وااااای  مامان قربون قدو بالات بره قلب کوچیکت تندو تند میزدو دستو پای کوچولوت رو تکون میدادی الهی مامان فدات بشه
19 شهريور 1393

ضربان قلب

سلام مامانم سلام دردونه ام  اومدم بگم تو هفته ی هفت هستی و خیلی دلم میخواد طنین زیبای قلبت رو بشنوم اما دکتر گفته نوزدهم بیا خیلی دوست دارم قدو بالای نیم وجبی ت رو ببینم اسم تو رو روی قلبم نوشتم عزیزم   ...
2 شهريور 1393

معذرت میخوام

سلام مامانم معذرت میخوام که چند وقتی نبودم مشغول بودم حسابی قول میدم من بعد هر روز برات مطلب بذارم   راستی دردونه ی من یادم رفت بگم 17 ام مرداد ماه سال 93 متوجه شدم که هستی باش بمون برای من و پدرت ...
27 مرداد 1393

بی عنوان

 سلام عزیزمممم مامان خسته شده مامان تنها شده مامان بریده نه ازاینکه نیستی از کسی که فکر میکردم همیشه همراهمه از آدمای این دنیا بریدم دیگه نمیخوام کسی و باور کنم چی بنویسم عشقم کاش بودی و ساعت ها باهات حرف میزدم ...
3 تير 1393

یه تصمیم

سلام قربونت برم ماه سوم از خواستنمون گذشت و شما نیومدی امروز با بابایی تصمیم گرفتیم بریم دکتر و با کمک دکتر و لطف خدا به جای اینکه تنها بیای  خواهر برادری با هم بیاید حالا باید از این به بعد به خرید جفت فکر کنم خدا جوووووونممممممممممممممم دوتا نینی بذار تو دلم   ...
27 خرداد 1393

دایی محمد

عشقم دیروز زنگ زده بودم خونه مامان جون که دایی محمد گوشیو به زور گرفت و گفت که برای اینکه بچه پسر بشه هندوانه بخور.... خخخخخ خیلی خنده ام گرفت بود گفتم چرا پسر گفت برای اینکه من میخواااامممم دوستت دارم نفسم
21 خرداد 1393